تارا و این چند روز
طی چند روز گذشته یه خونی تکونی داشتیم در حد تیم ملی چهارگوشه خونه رو من و بابایی گرفتیم و تکوندیم. تارا خانوم هم این بین یه دل سیر آب بازی کرد. سه چهار باری تعویض لباس نمود و یکی دوباری هم سر خورد و افتاد. خلاصه هنگامی که آمپر تمیزی خونه فول شد ومخزن انرژی ما به صفر رسید و خسته و کوفته ولو شدیم یه گوشه ای تازه خانوم خانوما بازیش گرفته بود و میگفت بیان فوتبال بازی کنیم ...قایم موشک ...خاله بازی .... فرداش دخملی رو بردیم خونه عمه و اینقد باامین و یاسین بازی و ورجه وورجه و شیطنت کرد که و...
نویسنده :
رویا
9:02